کارورزی رو تموم کردیم و با خاطرات خوب و بدش سپری شد. الان که دارم اینو مینویسم هنوز یه سری کارا دارم که بعدا درباره خودشون و نتیجه هاشون صحبت
میکنم.از کارورزی چیز زیادی ندارم بگم. همه اش کار بود و کار... کارهای مفید و غیر مفید زیادی انجام دادیم.۱۲۰ تا کشیک سخت و آسون وایسادیم.شیرینی هم داشت تلخی هم داشت. ولی چیزی که ارزشمنده و ماندگاره قطعا اتفاقات خوش هست که اون هم درصد زیادیش ارتباط مستقیم با ذهن ما داشته و داره. تصمیم دارم چند مورد از اتفاقات طنز و شیرین این دوران رو تعریف کنم تا هم برای خودم بمونه هم شاید برای عزیزانی که مشتاق هستن جالب باشه :به اتفاق رزیدنت سال یک و سال دو جراحی رفته بودیم برای مریض شالدون بزاریم.. سال دو
شروع کرد به پرپ و درپ محل شریان فمورال و میخواست سوزن رو فرو کنه که سال یک (با دوبرابر سن) پرسید خب دکترجان من چیکار میتونم انجام بدم ؟ سال دو یه آهی کشید گفت دکتر شما دست مریضو بگیر نترسه!!! بنده خدا هم تا آخر کار دست مریض تو دستش بود و ماساژش میداد !از یه مریض آژیته (بی قرار) مشکوک به سیروز خیلی محترمانه و با رعایت اصول رازداری پرسیدم حاج آقا الکل که مصرف نمیکردین، درسته ؟ عصبانی شد داد زد مرتیکه چی میگی ؟! من یه عمر سرهنگ این مملکت بودم به من میگی الکلی ؟! دیدی کسی به خمینی (امام خمینی) بگه نماز میخونی یا نه ؟! فقط شانس آوردم کتک نخوردم!!با برعکس این خاطره هم برخورد داشتم. همون شرایط یعنی مریضی که مشکوک به سیروز بود درمورد الکل ازش پرسیدم جواب منفی داد بعد دخترش گفت عه بابا همین دیشب با هم خوردیم که..!این خاطره هم برای یکی از رزیدنت هامون بود که زمانی کمپ ترک اعتیاد داشت : آقای جوونی اومد که کاهش هشیاری داشت تست اعتیاد چک کردیم بعد خیلی اتفاقی بتاش م اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...
ادامه مطلبما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 36 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 17:20