اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !

ساخت وبلاگ
اینو مینویسم تا یادآوری باشه برای خودم تا آخر عمر، که جور بهتری عمل کنمامروز اول صبح که رفتیم مریض های NICU رو ویزیت کنیم سرپرستار بخش با دست پاچگی وارد بخش شد و وسایل مراقبت از نوزاد تازه متولد شده مثل اکسیژن ساز و ماسک و غیره برداشت و با عجله به بلوک زایمان رفت ما حدس زدیم شاید نوزادی بعداز زایمان بدحال شده... یه سر از بخش اومدم بیرون دیدم رئیس بیمارستان دم در بلوک زایمان وایساده و یه حالت استرسی داره.. فهمیدم احتمالا یه فرد مهم یا بستگان مسئولین زایمان داشته که رئیس و سرپرستار و پرسنل اتاق عمل در تکاپو هستن! اومدم بیرون دیدم استادم (فوق تخصص نوزادان) داره با عجله و نفس نفس زنان میره به سمت بلوک زایمان و زیر لب میگه ٬امان از این سفارشی سازی ها٬ ! گفتم چی شده استاد گفتن نوه آقای فلان مسئول کشوری به دنیا اومده یه ساعت پیش به من زنگ زدن گفتن سریع خودتو برسون اینجا...منم دنبالش رفتم ببینم چه خبره. از همون بیرون اتاق عمل پرسنل یه جوری استریلیزاسیون رو رعایت میکردن و به ما هم تذکر میدادن که پیش خودم گفتم اگه همیشه همین جوری باشن دیگه عفونت بیمارستانی غلط میکنه کسی رو درگیر کنه! وقتی رسیدیم به اتاق عمل دیدم یه فوق تخصص نوزادان و یه جراح زنانی که نمیشناختم و احتمال خیلی قوی به صورت سفارشی از بیرون اومده بودن به علاوه دوتا فوق تخصص اطفال بیمارستان خودمون بالاسر مادر و نوزاد تازه به دنیا اومده و عاری از هیچ مشکلی هستن.به پرستار بخشمون گفتم هروقت برای بیمارای عادیمون همین قدر حساسیت به خرج دادیم اون موقع باید خیالمون راحت باشه که نونمون حلاله...بله. موعد سزارین دختر یکی از مسئولین مهم کشور بود.ای کاش یادمون بمونه اگه به جایی رسیدیم اجازه ندیم تفاوتی بین ما و بقیه قائل بشن. چرا که آیه اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...ادامه مطلب
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:33

رویای طبابتنمیدونم باید از کجا شروع کنمتابستون ۱۴۰۲ ، تابستون آسونی نبودحقوقم به نصف کاهش پیدا کرد چون بخش های اینترنیم تموم شده بود و به شدت تحت فشار بودیمهمسرم به خاطر مشکل کیسه صفراش عمل جراحی داشتن و یه دو سه هفته ای درگیر بودیم تا رو به راه بشنهمه اینا نیازمند یه اتفاق و یه خبر خوب بود.بابل منزل آبجی بودیم که تماس گرفتن درست شدن سفر اربعین کربلا رو بهمون اطلاع دادن چون موقع ثبت نام ظرفیت تکمیل شده بود و تو لیست رزرو بودیم. منتها فرقش این بود که فقط با کاروان درمانی میتونستیم بریم که شامل بود از چهار پنج تا متاهل و خواهرهای دانشجوی دانشگاه که اغلب جدیدالورود بودن.چندروز مونده بود به حرکت مسئول کاروان با من تماس گرفت گفت میخوایم کلاس جمع بندی داروها رو برای دانشجوها برگزار کنیم و از من خواستن برای تدریس برم.منم روزی که مشخص شده بود رفتم یه سری مطالب کاربردی درمورد عفونت ها و تجویز آنتی بیوتیک و مشکلات گوارشی و پوستی که تو اربعین به شدت شایع هستن به دانشجوها گفتم و روز بعدش هم باید شفاهی ازشون میپرسیدم که چیا یاد گرفتن و ایراداتو باهم حل میکردیم. الان که دارم اینارو مینویسم ناراحتم که انقدر زود اون روزا گذشت و الان فقط یه خاطره ست.روز موعود که اتوبوس ها از تهران راه افتادن حدود دوسه ساعت بعداز حرکت حدودای شهر ساوه بودیم یکی از دوستام زنگ زد گفت محمد نتایج آزمون دستیاری (تخصص) رو تو سایت زدن برو ببین ایشالا که همونیه که میخواستی... من و خانمم که کنارم نشسته بود به جرئت میتونم بگم هزار بار مردیم و زنده شدیم تا سایت باز شد و مشخصاتو وارد کردیم دیدم بــــــله ! انتخاب اول رشته اطفال دانشگاه بقیه اله قبول شدم. اون حالم قابل وصف نبود دیگه تا روز آخر سفر تو ابرها بودم. جدا از اینک اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...ادامه مطلب
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 18:40

گاهی دلسوزی هم تاوان داره..

حواستون باشه تو چه موقعیتی و برای کی دلسوزی میکنید

همون بهتر غیر از خدمت به خلق الله، مابقی جاها سرمون تو کار خودمون باشه و مسائل دیگران رو به خودشون واگذار کنیم

اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 28 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 20:30

۲۵/۳/۱۴۰۲۱۰ سال قبل فکر میکردم عشق همه چیز است ؛ آدم که عاشق بشود بقیه اش خود به خود پیش میرود و خدا درست میکند. اما حالا میدانم عشق به قول امروزی ها مواد نگهدارنده لازم دارد. مانند آبمیوه ای لذیذ که اگر این مواد را نداشته باشد درعرض چند ساعت خراب می شود.پول ، آسایش ، آرامش ، احترام ، قدردانی و چند شاخص مهم دیگر که اکنون ذهنم در به یادآوردنشان یاری ام نمیکند در نگهداری از این سرمایه با ارزش یعنی عشق بسیار مهم هستند.پول شرط خوشبختی نیست. اما خدا میداند شاید من بهتر از خیلی های دیگر این را فهمیدم که پول شرط بقاست. کمبودش ناراحتی می آورد، افسردگی می آورد، تحریک پذیری می آورد، آنقدر پیش میرود که انسان از درون پوچ میشود. اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...ادامه مطلب
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1402 ساعت: 15:42

۱۲/۵/۱۴۰۲تو شرایط و بلاتکلیفی بدی قرار دارم...یک ماه قبل نتایج آزمون دستیاری اومد و انتخاب رشته کردم منتظر جوابش هستم هنوز هم احتمالا باید یک ماه دیگه براش صبر کنم.پایان نامه ام هنوز کد اخلاق نگرفته و نمیتونم کاریش کنم چون تا کد رو بهم ندن بیمارستان اطلاعات دراختیارم نمیزاره.وامی که ماه قبل ثبت نام کرده بودم هنوز به حسابم واریز نشده و منم شهرستانم و نمیتونم پیگیری کنم.همینطور که میگذره داریم به اربعین نزدیک میشیم و علی رغم علاقه شدید همسرم به شرکت توی پیاده روی ولی هنوز کاروانی پیدا نکردیم و چون قبولی دستیاریم هنوز مشخص نیست نمیدونم آیا میشه ریسک کرد پولی که برای کارهای اثاث کشی درصورت قبول شدنم تو سایر دانشگاه ها کنار گذاشته بودم رو برای اربعین خرج کنم یا نه...یعنی بلاتکلیفی اصلیم همین دستیاریه که البته اهمیتش کم هم نیست !شرایط مالی بدی دارم چون بخش هام تموم شده و حقوق اینترنیم روقطع کردن و به خاطر این شرایط تفریحاتمون کمتر شده و اگه بخوام به همسر ودخترم فکر کنم مطمئنا اونقدر غصه میخورم که بمیرم. راه درآمد دیگه ای ندارم متاسفانه... اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...ادامه مطلب
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1402 ساعت: 15:42

کارورزی رو تموم کردیم و با خاطرات خوب و بدش سپری شد. الان که دارم اینو مینویسم هنوز یه سری کارا دارم که بعدا درباره خودشون و نتیجه هاشون صحبت میکنم.از کارورزی چیز زیادی ندارم بگم. همه اش کار بود و کار... کارهای مفید و غیر مفید زیادی انجام دادیم.۱۲۰ تا کشیک سخت و آسون وایسادیم.شیرینی هم داشت تلخی هم داشت. ولی چیزی که ارزشمنده و ماندگاره قطعا اتفاقات خوش هست که اون هم درصد زیادیش ارتباط مستقیم با ذهن ما داشته و داره. تصمیم دارم چند مورد از اتفاقات طنز و شیرین این دوران رو تعریف کنم تا هم برای خودم بمونه هم شاید برای عزیزانی که مشتاق هستن جالب باشه :به اتفاق رزیدنت سال یک و سال دو جراحی رفته بودیم برای مریض شالدون بزاریم.. سال دو شروع کرد به پرپ و درپ محل شریان فمورال و میخواست سوزن رو فرو کنه که سال یک (با دوبرابر سن) پرسید خب دکترجان من چیکار میتونم انجام بدم ؟ سال دو یه آهی کشید گفت دکتر شما دست مریضو بگیر نترسه!!! بنده خدا هم تا آخر کار دست مریض تو دستش بود و ماساژش میداد !از یه مریض آژیته (بی قرار) مشکوک به سیروز خیلی محترمانه و با رعایت اصول رازداری پرسیدم حاج آقا الکل که مصرف نمیکردین، درسته ؟ عصبانی شد داد زد مرتیکه چی میگی ؟! من یه عمر سرهنگ این مملکت بودم به من میگی الکلی ؟! دیدی کسی به خمینی (امام خمینی) بگه نماز میخونی یا نه ؟! فقط شانس آوردم کتک نخوردم!!با برعکس این خاطره هم برخورد داشتم. همون شرایط یعنی مریضی که مشکوک به سیروز بود درمورد الکل ازش پرسیدم جواب منفی داد بعد دخترش گفت عه بابا همین دیشب با هم خوردیم که..!این خاطره هم برای یکی از رزیدنت هامون بود که زمانی کمپ ترک اعتیاد داشت : آقای جوونی اومد که کاهش هشیاری داشت تست اعتیاد چک کردیم بعد خیلی اتفاقی بتاش م اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...ادامه مطلب
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 36 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 17:20

امیرالمومنین (ع) : علم با عمل همراه است و هركس (به راستى) عالم باشد عمل مى كند. علم، عمل را فرامى خواند اگر اجابت كرد و آمد، علم مى ماند و الاّ كوچ مى كند.
آرزو میکنم این گفته طلایی شامل حال همه ما باشه ان شاءالله.
علی یارتون

اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 34 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 17:20

دیشب مهمان آقا حمیدرضا بودیمساعت حدود ۱۰ شب بود گفتن براتون سورپرایز داریمروزی شما هم شدهبعد شروع کرد به تعریف کردن :اسیر داعش شده بود.برای اینکه ازش حرف بکشن تک تک انگشت های پاشو بریده بودن ولی مقاومت کردو کلی شکنجه دیگه که مجال گفتن نیست.طی تبادل اسرا ، این شهید زنده هم تبادل شد و برگشت به میهن.حاج قاسم بابت آزادی حلب از بشار اسد هدیه ای گرفته بود ؛ پرچمی که مدتی روی گنبد حضرت زینب نصب شده بود.با برگشتن این بزرگوار ، برای قدردانی از زحماتش و سختی هایی که متحمل شده بود ، حاج قاسم این پرچم رو هدیه دادن به ایشون.طی سفرهای بعدی که به سوریه و مناطق جنگی داشتن این پرچم رو همراهشون میبردن و پیکر هر شهیدی رو که می آوردن قبل از فرستادنشون به کشور، اون پرچم رو با بدن هاشون متبرک میکرد. گفتن با حدود ۲۰۰ تا شهید متبرک شده از جمله شهید بیضایی، شهید صدرزاده، شهید بلباسی و ... و مثل جونش مواظبت کرده از این پرچم تا بعداز سفر آخرت با خودش دفن کنه. (البته که خدا حفظشون کنه)خلاصه بعداز سه چهار ماه تلاشِ دوست عزیزمون این رزمنده راضی شده مدتی پرچم رو قرض بده. یکی از دلالیل دعوت ما هم همین سورپرایز بوده.الحمدلله که روزی مون شد و خدا این سعادت رو نصیبمون کرد تا ما هم یه بهره ای ببریم.تا اینجا مقدمه بود.پرچم رو که از داخل کیف بیرون آوردیم و باز کردیم چنان بویی بلند شد که خدا میدونه همچین رایحه ای رو هیچ جا حتی حرم معصومین تجربه نکرده بودیم. اگه بخوام اسمی برای رایحه اش بگذارم "بهشت" رو انتخاب میکنم. واقعا بوی بهشت بود. چنان صفایی و چنان حیاتی داشت که هیچ طبیعتی و کلی تر بخوام بگم هیچ مخلوقی از مخلوقات مادی خدا رو اینطور ندیده بودم. هرکاری میکردیم از درآغوش گرفتنش سیر نمیشدیم.نمیتونست بوی یه عطر سا اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...ادامه مطلب
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 32 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 17:20

فکر کردن به اینکه ندونی تصمیم احتمالا اشتباهت به خاطر کم تجربگی و بی تجربگیه یا تقدیر و سرنوشت ، خیلی آزاردهندست.

اینجاست که "خدایا عاقبت کارم رو به خودت میسپارم" معنا پیدا میکنه..

اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 19:23

خیلی وقت بود چیزی ننوشته بودم. ولی تو روزمره آدم با افراد و حرف هایی برخورد میکنه که نمیشه گله نکرد...به همون اندازه که انسان توانایی داره با شنیدن یه جمله مثل "امروز چقدر زیبا شدی" ، "تو دوست خوبی هستی" به وجد بیاد و روزش به بهترین شکل ساخته بشه ، میتونه با شنیدن بعضی حرف ها، ساعت ها یا روزها حالش خراب بشه.خیلی خیلی خیلی مراقب این عضله ۶۰ گرمی داخل دهانتون باشید که نیروبخش ترین و مخرب ترین عضو این جسمِ دنیاییِ فناپذیره.فعلا درگیر کارهای فارغ التحصیلی هستم نمیرسم خیلی چیزی بنویسم ولی همچنان اعتقاد دارم نوشتن بهترین کاره و ان شاءالله با قدرت برمیگردم... اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد !...ادامه مطلب
ما را در سایت اعتراضی که به هیچ جا نمی رسد ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnotes بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 17:30